﷽
? اشکهای دیگران را پاک کنید،
دست افتاده را بگیرید،
التیام بخش دیگران،
و نوازشگر یتیمان باشید …
? وقتی اینگونه باشید،
به هیچ وجه،
لطف و رحمت خداوند،
در زندگی شما تمام نخواهد شد …
﷽
? اشکهای دیگران را پاک کنید،
دست افتاده را بگیرید،
التیام بخش دیگران،
و نوازشگر یتیمان باشید …
? وقتی اینگونه باشید،
به هیچ وجه،
لطف و رحمت خداوند،
در زندگی شما تمام نخواهد شد …
#رازماندگاری_انقلاب دخترپتویی!!مادرپتویی بانوان مرضیه حدید چی ( دباغ ) متولد 1318 از جمله زنان مبارز انقلاب اسلامی است که فعالیت ها و حرکات سیاسی خود را از سال 46 آغاز کرد؛ وی درطول مبارزات خود ، سال 1352 توسط ساواک دستگیر شد . و مورد شکنجه ساواک قرار گرفت ؛ تا جایی که وقتی دیدند که درمقابل شکنجه ها مقاوم هست؛ دخترش راکه رضوانه نام داشت . دستگیر میکنند به این خیال که با این کار ایشان اعتراف کنند . شب اول را باهم بودند ولی رضوانه بیچاره که چشمش به مادر افتاد و بدن زخمی وحشت کرد . مرضیه برای آنکه دخترش وحشت نکند و اورا آماده شکنجه روزهای بعد کند اورا دلداری داد و خود را مقاوم نشان داد . ماموران ساواک روز بعد آمدند و چادر را از سرشان کشیدند. مبادا که آنها با چادر خودکشی کنند… آنها برای آنکه خود را بپوشانند مجبور شدند که پتو به خود بپیچانند . ماموران با دیدن این صحنه آنهارا مسخره کردند و می گفتند مادر پتویی ! دختر پتویی و اینکه الان خمینی کجاست که شمارا ببیند . جنایتهای و شکنجه های رژیم ساواک تا حدی بود که حتی با باتوم وشلاق و فحاشی و حتی کلاه آهنی بر سرشان میکردند و با ولتاژهای برق آنها را شکنجه می دادند . بعد از مدتی که از زندان آزاد می شوند به پاریس می روند و به عنوان محافظ امام خمینی انتخاب می شوند و با امام همراهی میکنند و بعدها به عنوان فرماندهی سپاه همدان 3 دوره نمایندگی مجلس شورای اسلامی و قائم مقام بانوان ایرانی در برگ های زندگی این بانو به چشم میخورد . مرضیه حدید چی در 27 آبان 95 در بیمارستان خاتم الانبیای تهران دراثر بیماری قلبی در گذشت .
لنه مته سین بیش از هجده سال است مهمان که نه ! اما فرزند اسلام شده است . او خودش را دختر فاطمه زهرا سلام الله می داند و می گوید : گرچه دیر ؛ اما مادرم را خوب یافتم.
و هر وقت واژه ای به کار می برد مادرم فاطمه زهرا را به زبان می آورد. سرگذشت و خلاصه ای از زندگی لنه مته سین : 56 سال پیش در یکی از شهرهای کوچک دانمارک به دنیا می آیند و پدرش معلم و مادرش کارمند و دریکی از ادارات دانمارک بودند . ایشان یک خواهر و یک برادر داشتند که بعد از مسلمان شدنشان قطع رابطه کردند . خانوادی وی با مسلمان بودنش مخالف بودند ؛ و طبق فرموده ایشان ، گرایش به اسلام نداشتند هرچند که همسرش مسلمان بود و با سنت اسلام ازدواج کرده بودند .
ولی ایشان مخالف بودندکه مسلمان شوند . تااینکه….
داستان هدایت شدنشان به بازگشایی حسینیه ای در کپهناگ بر می گردد . طی خاطره ای از ایشان که نقل فرمودند: که همسرشان شبی بر ایشان اصرار کردند که امشب به حسینیه بیا مراسم داریم .
هرچند مایل نبودند ولی به خواهش همسر شان می روند ؛ حسینیه دوطبقه بود و طبقه پایین را برای خانمها آماده کرده بودند .
ایشلن تعریف کردند وقتی واردشدم چراغ هارا خاموش کردند و نور مجلس خیلی کم شده بود ؛ مراسم شروع شد و باور نکردنی بود!
چون روحم داشت پرواز میکرد ، در آن تاریکی نوری را دیدم و حس کردم ، حالت خاصی پیدا کردم ، متوجه نشدم چه اتفاقی افتاد ؛ وقتی این جمله را گفت : من آرامشی خاصی پیدا کردم و مسلمان شدم و به این یقین رسیدم که اسلام کامل است .
یکی از وجوهات حضرت زهرا سلام الله علیها که برای ایشان بسیار جذاب بوده است حجاب فاطمی بود .
لنه مته سین بعداز مسلمان شدنش نام خودرا سمیرا نهاد و دوتا فرزند دارن . ایشان گفتند که تصوری که از مسلمان شدن داشتند به زندانی که با حجاب محدود می شد می دانستند . تا جایی که روزی که میخواستند با حجاب از منزل بیرون روند می ترسیدند اما بر خلاف تصورشان با بیرون رفتن با حجاب در خود آزادی حس کردند و گفتند: که حجاب مرا محدود نکرد و از این عمل خوشحالم .
بله عزیزان ما درایام فاطمیه هستیم و فردا شهادت بی بی دوعالم خانم فاطمه زهرا سلام الله ؛ پس چه بهتر که با حجاب و عفاف فاطمی به دبگران بفهمانیم که حجاب اصلا باعث محدودیت برای ما نیست و ما با حجاب احساس راحتی و آرامش را داریم ؛ و برای تبلیغ حجاب از هیچ چیز دریغ نکنیم چون میراث حضرت فاطمه زهرا سلام الله است .
شبها کم میخوابید و بسیار بیدار بود بیشتر از ابتدای شب تا صبح شب زنده دار بود خیلی روزه میگرفت روزه سه روز درمان از او فوت نمیشد میفرمود : این سه روز روزه تمام عمر است خیلی کمک میکرد و صدقه میدادودر پنهانی بیشتر درشبهای تاریک این کار را میکرد هر کس بگوید چون اودر مقام و شخصیت دیده است باور نکنید
ای استاد بزرگوار گرامی میدارم مقامت را درسرکلاس تو یاد گرفتم درس دینداری را. ای استادعزیزم /ای آغاز بی پایان / ای وجود بیکران مقامت وصف ناشدنیست / تو جملگی نقش انبیا داری / هر قدم تو هزاران درس است نجات دادی مرا از جهل و نادانی در مقابلت سجده میکنم چون تویی حکیم خوش سخنم / من از تو الف را یاد گرفتم به معنای ایثار ب را یاد گرفتم به معنای بهار/ ج را باد گرفتم به معنای جاودانگی / ح را یاد گرفتم به معنای حجاب. زیباست نه زیباست ای زنده اندیش/ کاش میشد کاش میشد جبران کنم زحماتت را / خجلم از روی پرماهت ای استادم عیب مرا پوشاندی بدون اینکه کسی بفهمد راه را به من نشان دادی انگار تولدی دوباره یافتم / با ورود به حوزه علمیه ایمانم بیشتر شد / کاش میدانستی چغدر دوستت دارم / همیشه در نماز شبم دعایت میکنم چون تو راه سعادت را نشانم دادی / دوست دارم تا عرش صدایت بزنم / تا همه بفهمند چغدر برایم عزیزی / صدا می آید صدا می آید صدای زیبای یک استاد / در سرکلاس عشق و دینداری یاد دادی مرا نماز اول وقت / یاد دادی عبادت شبانه را / پس تورا ای استاد بزرگ به وسعت نامت سپاس میگویم / همان نامی که چهار حرف بیشتر ندارد / اما کشیدن هر حرف صدایش زمانی به وسعت تاریخ نیاز دارد / گرامی باد مقامت گرامی باد مقامت را ای عزیزم
طلبه پایه سوم
آخرین نظرات